خوابی دیدم
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم
بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد
در صحنه دو جفت پا روی شن دیدم
یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر
و به جای پاهای روی شن نگاه کردم
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام
فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است
این واقعاً برایم ناراحت کننده بود درباره اش از خدا سئوال کردم؟
خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم. در تمام راه با من خواهی بود؟
ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط
یک جفت جای پا وجود داشت
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به
تواحتیاج داشتم مرا تنها گذاشتی
خداوند گفت: بنده ی عزیزم
در آنجایی که جای یک جفت پا بود
جای پای من بود
چون در سخت ترین دوران زندگیت تو را در آغوش گرفته بودم
که سختی ها را احساس نکنی