عشق من

خدا وصیت منا گوش بده نامما بخون


شاید دیگه من نباشم مواظب عشقم بمون


میسپارمش بهت میرم تموم تار و پودما


یوقت نیاد برنجونیش کسل کنی وجودما


خدا یوقت کسی نیاد بدزده قلب سادش و


کسی نیاد تو زندگیش بشینه زیر سایش و


بهش بگه دوسش داره


خیلی بده زمونمون


خدا سپردمش بهت


مواظب عشقم بمون

زندگی

زندگی چیدن سیب است


باید چید و رفت


زندگی تکرار پاییز است


باید دید و رفت


زندگی رودیست جاری


هر که آمد شادمان


کوزهای پر کرد و رفت


قاصدک


این کولی خانه به دوش روزگار


کوجه گردی های خود را زندگی نامید و رفت

آدمک

آدمک آخر دنیاست ، بخند


آدمک مرگ همین جاست ، بخند


آن خدایی که بزرگش خواندی


به خدا مثل تو تنهاست ، بخند


دست خطی که تو را عاشق کرد


شوخی کاغذی ماست ، بخند


فکر کن درد تو ارزشمند است


فکر کن گریه چه زیباست ، بخند


صبح فردا به شبت نیست که نیست


تازه انگار که فرداست ، بخند


راستی آنچه که به یادت دادیم


پر زدن نیست که درجاست ، بخند


آدمک نغمه آغاز نخوان


به خدا آخر دنیاست ، بخند



غربت

شبی غمگین شبی بارونی و سرد


مرا در غربت فردا رها کرد


دلم در حسرت دیدار او ماند


مرا چشم انتظار کوچه ها کرد


به من می گفت تنهایی غریب است


ببین با غربتش با من جه ها کرد


تمام هستی ام بود و ندونست


که در قلبم چه آشوبی به پا کرد


و او هرگز شکستم را نفهمید


اگر چه تا ته دنیا صدا کرد