جای پای خدا


خوابی دیدم

خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم

بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد

در صحنه دو جفت پا روی شن دیدم

یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا

وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر

  و به جای پاهای روی شن نگاه کردم

متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام

فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است

این واقعاً برایم ناراحت کننده بود درباره اش از خدا سئوال کردم؟

خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم. در تمام راه با من خواهی بود؟

ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط

یک جفت جای پا وجود داشت

نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به

تواحتیاج داشتم مرا تنها گذاشتی

خداوند گفت: بنده ی عزیزم

در آنجایی که جای یک جفت پا بود

جای پای من بود

چون در سخت ترین دوران زندگیت تو را در آغوش گرفته بودم

که سختی ها را احساس نکنی
نظرات 3 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 01:18 ق.ظ

به به
افتخار اولین کامنت مال خودم شد
فعلا برم ببینم چی نوشتی تا بعد

سعید یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 01:29 ق.ظ

از سیاهی شبها گلایه نکن
چشمهای ما ستاره ندارند
وگرنه
آن قدر فرشته به زمین نگاه می کنند
که مسیر پرواز
به اندازه هفت آسمان
نقره ایست
نگو درختان بهار را از یاد برده اند
که ما در انجماد سبزها
سرد شده ایم
و زمستان بودن
همیشه آسان تر است
و زیر برف مدفون شدن
حضور ساده تری است
نگو که نا مهربانی ها
از تحمل ما عمیق ترند
همیشه بین استقامت و گریز
جاذبه ی یک رویاست
که تثبیت می شود
و سهم ماندن یا رفتن را تقسیم می کند
لحظه ها جاری اند
و این ما هستیم که فرصت ها را
از هم دریغ می کنیم
تقدیر جبر سیاه نیست
تقدیر، تجلی صادقانه خواستن های ماست
بیا از زمین و زمان
گلایه نکنیم

تقدیم به شما
باز بگو سعید ...

سعید یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 01:33 ق.ظ

از سیاهی شبها گلایه نکن
چشمهای ما ستاره ندارند
وگرنه
آن قدر فرشته به زمین نگاه می کنند
که مسیر پرواز
به اندازه هفت آسمان
نقره ایست
نگو درختان بهار را از یاد برده اند
که ما در انجماد سبزها
سرد شده ایم
و زمستان بودن
همیشه آسان تر است
و زیر برف مدفون شدن
حضور ساده تری است
نگو که نا مهربانی ها
از تحمل ما عمیق ترند
همیشه بین استقامت و گریز
جاذبه ی یک رویاست
که تثبیت می شود
و سهم ماندن یا رفتن را تقسیم می کند
لحظه ها جاری اند
و این ما هستیم که فرصت ها را
از هم دریغ می کنیم
تقدیر جبر سیاه نیست
تقدیر، تجلی صادقانه خواستن های ماست
بیا از زمین و زمان
گلایه نکنیم

به به به تو دادا جون
ما در مقابل شما شاگردم نیستیم سعید آقا
ممنون از مهربونیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد